راهـِ بـی پایانـ

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۱شهریور

🔸


امروز ظهر نهار عدس پلو داشتیم ، نه اینکه بدمزه باشد ، من دوست ندارم 

نهار نخوردم ، یک تکه خربزه با دست گاز زدم و رفتم سر درسم ، بقیه هم نهارشان را خوردند رفتند پی کارشان ، خیلی اتفاق خاصی نیفتاد نه بقیه تب کردند که من نهار نخورده ام نه من از گشنگی مردم 

حالا من اگر عدس پلو را به زور میخوردم برنج و عدس و آب و روغن را که حرام می کردم هیچ ، هر قاشقی هم که پایین می دادم عذاب می کشیدم

اگر از تنهایی رنج می برید خواهشا به عدس پلو قانع نشوید ، بروید بگردید غذای مورد علاقه تان را پیدا کنید ، مثلا زرشک پلو با مرغ 

اینکه از سر تنهایی وارد یک رابطه با کسی شوید که خیلی دوستش ندارید هم خودتان را عذاب می دهید و هم طرف مقابلتان را حرام می کنید 

همیشه به خاطر نیازهایتان دست به هر کاری نزنید ، هیچ وقت عدس پلو را بخاطر گشنگی نخورید... 





شقایق ...
۲۱شهریور

بنگ بنگ


طی جنگ جهانی اول بود، یا دوم، شایدم سوم، دقیقا یادم نیست.

اما یکی از همون بکش بکش های مسخره بود، فهمیدم هرچه که بیشتر پیش میره، آدم کش ها حرفه ای تر میشن، به عنوان یک دوست بهت نزدیک میشن، نفوذ می کنن و...بنگ بنگ!

اون وقت بود که تصمیم گرفتم راهکاری ارائه بدم تا آدم کش ها رو شناسایی کنیم.

راه حل این بود، باید به سه نفر شک کرد، هر وقت اون ها رو می دیدی باید اسلحه را روشون می کشیدی و...بنگ بنگ!

اون سه نفر این ها بودن، کسی که حتی یکبار بهت دروغ گفته، کسی که حتی یکبار قالت گذاشته...و مهمترین نفر کسی که بیش از حد خوبه یا بهتر بگم به صورت مشکوکی خوبه!

اگر می خواهی بگی که زندگی جنگ نیست باید بهت بگم این مورد آخری می تونه زندگی را افتضاح تر از جنگ بکنه!

یک نفر که خیلی خوبه، به صورت مشکوکی خوبه، بهت نزدیک میشه، نفوذ می کنه و...بنگ بنگ!

قسمت بد ماجرا اینجاست، نمی میری!



👤 روزبه معین


شقایق ...